سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زازران


از آن جایی که باید سر سفره هفت سین ماهی قرمز باشه و تبدیل به یک سنت شده امسال هم مادرم خریدن ماهی قرمز امسال را به من سپرد.
من هم از خدا خواسته گفتم باشه برای خرید ماهی رفتم تو بازار  . یک دفعه چشمم به مغازه دوستم که گل وماهی می فروخت افتاد.
نزدیک مغازه که شدم ماهی های قرمز کوچک افتاد جلوتر که رفتم دوستم امد کنارم بهش گفتم یه ماهی میخوام که تا بعد از عید بماند خندید گفت این ماهی ها گارانتی هم داره من هم خندیدم.
با هم نشستیم کنار آکواریوم ماهی ها تا ماهی انتخاب کنم بعد از دو ساعت درگیری با ماهی ها یه دوتا ماهی خریدم میخواستم بیا خونه که یک دفعه چشمم افتاد به یک تنگ ماهی اول فکر کردم خالی است کمی جلوتر رفتم دیدم یه ماهی آبی کوچک خیلی خیلی خیلی قشنگ تو تنگ داره می چرخه
من از قبل یکی از این ماهی ها را تو خونه خالم دیده بودم از دوستم پرسیدم اسم این ماهی آبی چیه گفت: ماهی جنگجو
مهرش تو دلم افتاد خریدمش بردمش خونمون خالم منظورم خاله دومیم است ازم گرفت من هم دم به گریه بودم گفت این ماهی مال ما است گفتم اصلا این مال خودمه

ازش گرفتم و رفتم تو خونمون
ماهی آبی و دو ماهی قرمزی که گرفته بودم جدا از هم سر سفره هفت سین گذاشتم چون ماهی آبی با ماهی های دیگر جنگ میکنه جدا از هم گذاشتم شون و اینجوری شد که امسالمون هم با ماهی قرمز وآبی شروع کردیم
انشاالله مثل ماهی آبی جنگجو نشیم




نوشته شده در تاریخ شنبه 89/1/7 توسط احمد
قالب وبلاگ